حسرت جمع شده
31 خرداد 1396 توسط پژوهش حوزه علمیه الزهراء (س) ارومیه
?بعد از مدت ها وسط هفته زنگ زدم، به مادرم و گفتم برای ناهار منتظرم باش. وقتی رسیدم خونه تا درو باز کردم، دلم خواست عطر سالاد شیرازی که توی فضا، پیچیده بود رو بغل کنم! دیر رسیدم اما سوال کردن نداشت، میدونستم ناهار نخورده و منتظر منه. سفره رو انداخت کف… بیشتر »