درددل با امام زمان
درد دل با امام زمان
گفتم شبی به مهدی اذن نگاه خواهم گفتا که من هم از تو ترک نگاه خواهم
گفتم که از فراغت عمریست بی قرارم گفت ازفراق یاران من نیز بی قرارم
گفتم به جز شما من فریاد رس ندارم گفتا به غیر شیعه من نیز کس ندارم
گفتاکه یاورانت مظلوم هر دیارند گفتا مرا ببینید مظلوم هر دیارم
گفتم که شیعیانت در رنج ودر عذابند گفتا به حال ایشان هر لحظه اشکبارم
گفتم که شیعیانت جمعند به یاری تو گفتا که من شب وروز در انتظار یارم
گفتم به شیعیانت آیا پیام داری گفتا که گفته ام من هر لحظه در انتظارم
گفتم که ای امامم از ما چرا نهانی گفتا به چشم محرم،همواره آشکارم
گفتم به چشم انوار آیا که پا گذاری گفتا که شستشو ده شاید که پا گذارم ………