من که جزتوکسی را ندارم
28 مهر 1395 توسط پژوهش حوزه علمیه الزهراء (س) ارومیه
دلم که از همه می گیره ….
مجیر را باز می کنم***
***سبحانک یا الله ،تعالیت یا رحمن ،اجر نا من النار یا مجیر ****
کم کم….
گناهانم از ذهنم عبور می کنه ..
اشک اشک…..
دونه دونه مروارید اشک هامو به نخ میکشم
وقتی به صدو یکی رسید نخ را گره میزنم
شروع می کنم….
****استغفروالله ربی واتوب علیه ****
گفتی توبه کن نکردم…
گفته بودی…
شما را نیافریدم مگر برای عبادت
اما من تمام برنامه ریزیها رو بهم زدم ……………
اما تو باز هم روزی ام را نبریدی
خندیدم وشکر نگفتم……
سالم بودم وسجده نکردم …
اما بعد از هر قطره اشک شکایت کردم…
باز نگاهم کردی وخندیدی….نا شکر تر از من نیافریدی نه؟؟؟؟
**یا رفیق من لا رفیق له***
***یا حبیب من لا حبیب له**
جز خودت چه کسی رفیقم خواهد شد ؟
من که جز تو کسی را ندارم ..
اگر تو هم نبخشی به کی پناه ببرم ………….