#صحیفه_سجادیه
#شرح_صحیفه_سجادیه
دعاى #بیستم_فراز7 #صحیفۀ_سجادیه - دعای مکارم الاخلاق (22)
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد
وَ أَبْدِلْنِی مِنْ بِغْضَةِ أَهْلِ الشَّنَآنِ الْمَحَبَّةَ
وَ مِنْ حدِ أَهْلِ الْبَغْیِ الْمَوَدَّةَ
وَ مِنْ ظِنَّةِ أَهْلِ الصَّلاَحِ الثِّقَةَ
وَ مِنْ عَدَاوَةِ الْأَدْنَیْنَ الْوَلاَیَةَ
وَ مِنْ عُقُوقِ ذَوِی الْأَرْحَامِ الْمَبَرَّةَ
وَ مِنْ خِذْلاَنِ الْأَقْرَبِینَ النُّصْرَةَ
وَ مِنْ حُبِّ الْمُدَارِینَ تَصْحِیحَ الْمِقَةِ
وَ مِنْ رَدِّ الْمُلاَبِسِینَ کَرَمَ الْعِشْرَةِ
وَ مِنْ مَرَارَةِ خَوْفِ الظَّالِمِینَ حَلاَوَةَ الْأَمَنَةِ
«الهى بر محمد و آل محمد درود فرست،
از وجود مبارکت و از پیشگاه با عظمتت درخواست مى کنم:
مرا بجاى دشمنى کینه توزان از محبت،
بجاى حسدورزى متجاوزان از مودت،
و بجاى بدگمانى اهل صلاح از اعتماد و اطمینان،
و بجاى دشمنى نزدیکان از دوستى،
و بجاى بدرفتارى اقوام از خوشرفتارى
و بجاى بى اعتنائى نزدیکان از یارى،
و بجای دوستى مجامله کاران از دوستى واقعى،
و بجاى بى توجهى همنشینان از خوشرفتارى،
و بجاى سختی ترس از ستمکاران، شیرینى آرامش و امنیت برخوردار ساز».
الهى آنچه این نه طایفه در حق من روا مى دارند، یا از روى جهل و غفلت، یا از روى عمد، یا از پى ضعف ایمان و بى توجهى به آخرت و عذاب دردناک توست.
الهى آنچه آنها انجام مى دهند عین معصیت و محض گناه و چیزى جز عصیان و خطا نیست.
الهى براى هر یک از این اشتباهات و خطاها دادگاهی در محشر برپاست، و براى آلوده به این معاصى عذر قابل قبولى در پیشگاه تو نیست.
خداوندا من نمى خواهم همانند آن بیچارگان، آلوده به آن گناهان ظاهرى و باطنى باشم.
الهى من عاشق تخلق به اخلاق تو و انبیاء توام،
به من عنایت کن که در برابر آن همه بدیهائى که از آنان نسبت به من صادر مى شود، به خوبى ها جواب آنها را بگویم،
زیرا من بنده تو هستم
و بنده باید در تمام شئون حیات مطیع مولایش باشد.
این وجودمقدّس توست که در قرآن مجید پاسخ گوئى بدیها را به خوبیها از نشانه هاى مغزداران دانسته، و فرموده اى:
آخرت آباد، از مردم با کرامتى است که گناه دیگران را با گناه جواب نمى دهند.
وَ یَدْرَؤُونَ بِالْحسنَة السَّیَّئَةَ اُولِئکَ لَهُمْ عُقْبَى الدّارِ:
و اینان با خوبى و نیکى و با درستى و صداقت و با کرامت و بزرگوارى، و با اخلاق حسنه و عمل شایسته بدیهای دیگران را از خود دفع مى کنند،عاقبت خوش و آبادى سراى آخرت از آن این مردم است.
امامان بزرگوار شیعه که از جانب حضرت حق در تمام زمینه هاى زندگى اسوه و سرمشق هستند تا در دنیا میزیستند، از جانب مردم زمانه و اقوام و بعضى از دوستان و همه دشمنان در معرض آزارها و اذیت ها، وبخصوص ناراحتى هاى روحى بودند، ولى در برابر همه آن رنج ها صبر و استقامت پیشه کردند و خوبیهای اخلاقى و عملى خود را در برابر بدیهاى مردم بعنوان پاسخ و جواب قرار دادند و از این طریق علاوه بر اینکه درس هاى الهى و ملکوتى براى بشر به یادگار گذاردند، روى تاریخ انسانیت را چون روز روشن و نورانى کردند!
شخصى از اهل شام به مدینه آمد، مردى را دید در کنارى نشسته، توجهش به او جلب شد، پرسید این مرد کیست؟
گفتند: حسین بن على بن ابیطالب.
سوابق تبلیغاتى عجیبى که در روحش رسوخ کرده بود، موجب شد که دیگ خشمش بجوش آید و قربة الى اللّه آنچه مى تواند سبّ و دشنام نثار آن حضرت بنماید.
آنچه خواست گفت و در این زمینه عقده دل گشود،
امام علیه السلام بدون آن که خشم بگیرد، و اظهار ناراحتى کند، نگاهى پر از مهر و عطوفت به او کرد، و پس از آنکه چند آیه از قرآن ـ مبنى بر حسن خلق و عفو و اغماض ـ قرائت کرد به او فرمود:
ما براى هر نوع خدمت و کمک به تو آماده ایم!
آنگاه از او پرسید، آیا از اهل شامى؟
جواب داد آرى،
فرمود: من با این خلق و خوى سابقه دارم و سرچشمه آن را مى دانم.
پس از آن فرمود: تو در شهر ما غریبى، اگر احتیاجى دارى حاضریم به تو کمک دهیم، حاضریم در خانه خود ازتو پذیرائى کنیم، حاضریم تو را بپوشانیم، حاضریم به تو پول بدهیم.
مرد شامى که منتظر بود با عکس العمل شدیدى برخورد کند، و هرگز گمان نمى کرد با یک همچو گذشت واغماضى روبرو شود، چنان منقلب شد که گفت:
آرزو داشتم در آن وقت زمین شکافته مى شد و من به زمین فرومى رفتم!
سپس گفت:
برای من در روى زمین کسى از حسین و پدرش مبغوض تر نبود، و از آن ساعت بر عکس، کسى نزد من از او و پدرش محبوبتر نیست.
از این نمونه اخلاق در انبیا و ائمه فراوان دیده مى شود، که رقم زدن آنها در این سطور میسر نیست.